A last grad of high school ep 14 part 2


ss501_story

 

یونگ:من فکر می کردم که تو با بقیه دوستات فرق داری ولی یه ذره که خوب و با دقت دیدم فهمیدم همتون یه جورید 5 تا دختر بی احساس سنگ دل پس به خاطر همین نمی خواد وانمود کنی....

ارغوان:اره تو راست میگی ولی مثل این که خودت تو اینه ندیدی....به هر حال معذرت می خوام و رفت سر کلاس...

کیانا:بچه ها چرا انقدر ارغوان عصبانیه؟

مونا:اوا بدو برو ازش بپرس...

اوا:باشه...

اوا به ارغوان:ارغوان جونم حالت خوبه چه اتفاقی افتاده؟

ارغوان:داشتم می رفتم دستشویی گفتم تا اون جا یه حرکتمو تمرین کنم ...داشتم حرکت انجام می دادم که پام لیز خورد افتادم تو بغل یونگ سنگ....

اوا:نگرفتم چی شد افتادی یا اون تو رو گرفت؟

ارغوان : اون منو گرفت ....

اوا:خوب بعدش چی شد...

ارغوان:بعد از این که از بغلش اومدم بیرون ازش معذرت خواهی کردم ولی اون بهم گفت این کارو نکنم چون بهم نمی یاد گفتش که خودم باشم....

اوا:بعد دعوا شد؟

ارغوان : اگه دعوا شده بود که الان اینجا نبودم ....ازش معذرت خواهی کردم و اومدم....

اوا: حرکت درستی کردی .. اگه زیادی به این پسرا رو بدیم پرو میشن از این به بعد خیلی خشک باهاش رفتار کن ...فهمیدی؟

 

ارغوان: باشه....بعد اوا رفت پیش دختر ا و ما جرا رو بهشون گفت...و گفتش دیگه حتی یه لبخندم بهشون نزنن و فقط تو کار باهم خوب باشا"بچه ها هم قبول کردن....

ساعت هفت نیم بود که رفتن خونه ... و همین که رسیدن از خستگی افتادن رو مبل و خیلی وضیعتشون خنده دار بود .... اوا رو زمین خوابیده بود و کیانا رو ش گرفته بود خوابیده بود ودستش کرده بود دور کمر اوا و همش فشار میداد ...اوا هم که از خستگی هیچی حالیش نبود وداشت خواب هفتا پادشاه رو می دید...ارغوان هم روی مبل نشسته بود و خوابش برده بود ...الن همرو پای مونا خوابیده بود ومونا هم رو شکم الن...کلا وضیععت خنده داری قبود یه ییک ساعت که گذشت زنگ در به صدا خورد....هیچ کس این خیالش نبود وگرفته بود خوابیده بود ولی ارغوان بلند شد که بره درو وا کنه که دیدی دابل اس و ریس کمپانیشون پشت درا"

مدیر:سلام ارغوان میشه بذارید بیایم داخل ؟ اومدیم که بریم سر فیلم برداری...ارغوان از جلو ی در کنار رفت و گذاشت که دابل اس بیان تو....

کیو جونگ:اینجا چه خبره ؟

جونگ مین:مثل ای کسایی می مونید که از یه جا فرار کردن...

هیونگ:شاید بدتر از اون....

ارغوان:معذرت می خوایم ما ون خیلی خسته بودیم خوابمون برد...الان بچه ها رو بیدار میکنم و رفت که بچه ها رو بیدار کنه دابل اس از این که ارغوان این جوری بر خورد کرده بود تعجب کرده بودن....

ارغوان اول رفت سراغ موناو الن...مونا الن وقتی دیدن دابلا س و ریس اومدن  یه تعظیم کوتاه کردن وادامه  دادن:

الن:متاسفیم یادمون رفته بود که باید می رفتیم سر فیلم برداری...

هیون:متاسف بودن تو که به ما چیزی نمیده...مت هم مثل شما ها خستیم ولی بازم می بینی که سر حال قبارقیم...

الن که می خواست جوابش رو بده یاد حرفای اوا افتاد و بعد دوباره شروع به حرف زدن کرد: بله شما درست میگید ما کارمون اشتباه بود...متاسفیم دیگه تکرار نمیشه و بعد هم مونا هم اوا رفتن طبقه بالا که لباسشون عوض کنن ...ارغوان رفت که اوا کیانا که به صورت خیلی فجیهیی خوابیده بودن رو بیدار کنه ...اول اوا رو بیدار کرد...

ارغوان:اوا اوا بیدار شو اعضای گروه دابل اس ومدیر اومدن بریم سر تمرین ....

اوا:اخه من چطوری شم گلم...این کیانا ...اخ ...

ارغوان :چی شد؟

اوا:این فکر کرده شاسخین(خرس های عروسکی خیلی گنده) گیر اورده این جوری فشار مید؟اول اینو از رو من بلند کن...

ارغوان یه خحنده ای کرد و بعد کیانا رو بیدار کرد...کیانا بعد از این که چشماش وا کرد رو به اوا گفت:دختر تو چه قدر نرمی اصلا متوجه نشدم که رو تو خوابیدم....

اوا:تو راست میگی حالا میشه اون هیکل دو تونیت روو از رو ی من بلند کنی کمرمبه دو نصف مساوی تقسیم شد...

کیانا:اووه راست میگی...و بلند شد که بره طبقه بالا که جونگ مین صداش کرد:

جونگ مین: فکر نمیکنی قبل از این که بر ی بالا باید یه عذر خواهی بکنی؟؟

کیانا:برای چی اونوقت؟

جونگ مین : برای این که ما رو معطل خودت کردی...

کیانا که حرصش گرفته بود ولی یا حرفای اوا افتاد و یه تغظیم کوتاه کرد و با تحکم گفت: معذرت می خوام قول میدم دیگه تکرار نشه...امید وارم از دست ما ناراحت نشده باشید...

اوا:درسته منم متاسف خب اگه اجازه بدید ما بریم بالا اماد شیم که دیگه شما رو منتظر نذاریم وبعد با کیانا رفتن...جونگ مین که خیلی تعجب کرده بود رو به بقیه بچه ها کرد و گفت:اینا چشونه؟

هیونگ:منم نمی دونم در عرض چند ساعت ببین چطوری عوض شدن...

بعد از این که دخترا اماده شدن اومدن پایین...

مونا:خوب می تونیم بریم؟

مدیر:بله بریم...

و رفتن ...اخرای فیلم برداری بود که یک دفعه پای مونا پیچ خورد و افاد زمین....

مونا:اییی پام ...

هیونگ که هول شده بود رفت سمت مونا وگفت حالت خوبه ؟ و خواست پاشو ببینه که مونا نذاشت...وهمون موقع اوا اومد...

اوا:مونا حالت خوبه بذار پاتو ببینم و بقیه دخترا هم اومدن هیونگ که حسابی اتیشی شده بود رفت سمت پسرا...

بغد از این که دکتر پای مونا رو دید یه پماد زد و پاشو بست گفت:چیز خاصی نیست فردا صبح که پاشیب پات کاملا خوب میشه...

مونا:می تونم الان به فیلم برداریادامه بدم؟

دکتر : اگه می خوای پات خوب بشه س بهتره این کارو نکنی...

مونا:ولی....

مدیر:نگران نباش مونا فیلم برداری تو هیونگ می ذاریم برای فردا....

مونا:خیلی ممنون ریسس...

وبعد رفتن یه جا نشست و هیونگ اومد سمتش و شروع کرد به حرف زدن اونم با عصبانیتت:

به خاطه تو من مجبورم دوباره این قسمت فیلم بگیرم...نه که خیلی وقت خواب داشتم حالا باید به خاطر شما از اونم بزنم....

مونا که می دونست برای چی هیونگاین جوری حرف میزنه وتو دلش خیلی خوشحال شده بود که حرصش رو دراورده به خاطر همین یه قیافه معصوم به خدش گرفت و ادامه داد:معذرت می خوام اصلا نم خواستم این جوری بشه...امیدوارم که دیگه برات دردسر درست نکنم ولی بازم متاسفم....وبعد پاشد لنگان لنگان رفت....

بعد از اتمام فیلم برداری دخترا سوار ون شده بودن و هر کدومشون یه چزی تو دستشون بود ....

کیانا تو دستش اب بود...الن و مونا عروسک بود و دست ارغوان یه بالش کوچولو...اوا هم که از هیچ جا بی خبزر که قراره مهمه اینا روش بریزن و بزننش یه نگاه به دخترا کرد که دارن با عصبانیت نگاهش میکنن وبعد تا ته ماجرا رو خوند...

اوا:خوب دوستان و دشمنان گرامی بذارین من یک دقیقه این وسایل جانبی رو ذارم تو یه داشت برد ..وبعد دستبنداش انگشترش و گوشیشو گذاشت تو داشت برد و می خواست یه چیزی بگه که کیانا اب خالی کرد روش...

اوا:نامرد بذار من اماده بشم بعد تو شروع کن...

کینا:من مرد نیستم زنم...بعدش خیلی شانس اوردی که همین قدر ریختم روت وگرنه باید به اندازه ی یه اب استخر روت اب بریزم ....

اوا:خوب دیگه چه کاریه ..پا میشیم با هم میریم استخر....ه می خواست بقیه حرفش رو بزنه که مونا ،الن وارغوان با عروسک بلش افتادن رو سرش و تا می تونستن  زدنش تا موقع ای که به خونه رسیدن...اوا یه بدبختم که انقدر کتک خورده بود نم تونست تکون بخوره...وفقط بهشون فحشای  مجاز هم نه غیر مجاز می داد ...


موفق باشین

نظرات شما عزیزان:

ستاره ی صبح
ساعت20:39---17 دی 1391
خیلی گلی ممنون };- خسته نباشی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:47 توسط kiana| |


Power By: LoxBlog.Com